تعاریف زیادی برای مالکیّت در متون فقهی و غیر فقهی آمده است که با توجه به
آنها میتوان چنین گفت:
در فقه اسلامی در رابطه با مالکیت میخوانیم: «مالکیت رابطهای است اعتباری بین مال از یک طرف و بین شخص (حقیقی یا حقوقی) از طرف دیگر که بر اساس آن مالک میتواند هر تصرف معقولی را که مایل باشد در آن انجام دهد». سید محمد کاظم یزدی در تعریف مالکیت میگوید: «حقیقت مالکیت فقط یک اعتبار عقلایی است. عقلا چیزی را که در دست کسی قرار دارد (و متعلق به اوست) علقهای بین او و چیزی که در اختیار وی میباشد اعتبار میکنند که این رابطه، منشأ تسلط وی بر آن چیز میباشد و یا اینکه آنچه را که اعتبار میکنند عبارت است از همان تسلط» در کتاب البیع نیز آمده است: «مالکیّت، اعتباری عقلایی است که یکی از احکام آن عبارت است از قدرت بر تغییر و تحوّل آن مال»
ابتدا چندین تعریف از مالکیت را ذکر میکنیم:
آیة الله خمینی: «مالکیت یعنی اعتبار اضافه و انتساب بین شخصی که مالک نام دارد و شیئی که مملوک نامیده میشود.»
نیز عدهای گفتهاند که منشاء مالکیت در طول تاریخ زور بوده است، یعنی عدهای با زور و غلبه این رابطه را برای خود به وجود آوردهاند
چنین تحلیل و استدلالی به طور غیر مستقیم مؤید ادعاهای پیشین است. زیرا مگر نه این که میگویند عدهای زور گفته و مال دیگران را گرفتهاند، یعنی دیگرانی بودهاند و مشروعاً اموالی به آنان اختصاص داشته و در حیطهی تصرف آنان بوده و زورگویان آنها را غصب کردهاند.
نیز برخی گفتهاند میتوان این مفهوم را از این آیهی قرآن کریم هم استنباط کرد: «ان الذین یأکلون اموال الیتامی» در این آیه اضافهی واژهی «اموال» بر «الیتامی» ظهور در مالکیت دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در ماهیت مالکیت سلطه نهفته نشده است، بلکه سلطه از احکام عقلایی آن میباشد.
در رابطه با تجزیه و تحلیل این تعاریف، چند نکته را باید یادآور شد :
رابطهای که بین مالک و مال وجود دارد یک رابطهی اعتباری است. توضیح این که: پارهای از مفاهیمی که با آنها سر و کار داریم دارای واقعیت خارجی هستند مانند تسلط انسان بر خودش. انسان همینطور که هر وقت بخواهد دست و پایش را حرکت میدهد، با زبانش سخن میگوید، چشم خود را باز میکند و یا میبندد و بالاخره بر اعضا و جوارح خویش سلطه دارد. چنانکه بر ذهن خودش تا حدودی حاکم است. پس تسلط انسان بر اعضا، جوارح و ذهنیات یک واقعیت است و چیزی نیست که در روابط اجتماعی، آن را وضع کرده باشند.
اما پارهای از مفاهیم تنها ساختهی ذهن و مولود قراردادهای ااجتماعی است و صرف نظر از آن، هیچ گونه وجود فیزیکی و خارجی ندارد. قوانین و مقررات، بایدها و نبایدها و مفهوم مالکیت و حقوق از همین قبیل میباشد.
بنابر این اینکه میگوییم مالکیت رابطهای است بین مال و مالک که بر اساس آن مالک میتواند هرگونه بهرهبرداری معقولی را که مایل باشد از مال خویش بنماید، این رابطه یک قرارداد است که جامعه آن را پذیرفته است. از شواهدی که نشان میدهد رابطهی مذکور (مالکیت) واقعیت خارجی ندارد این است که: با داد و ستد و یک سلسله تشریفات کتبی و لفظی و چند برگ کاغذ، میآید و با تشریفات دیگر از بین میرود
اینکه گفته میشود مالکیت یا قوانین و مقررات، امور اعتباری هستند منظور این نیست که اینها پوچ و بیهوده میباشند بلکه برعکس، بسیاری از امور اعتباری از اساسیترین ارکان جامعه است که ریشه در فطرت انسان و واقعیتهای جامعه و احتیاجات جمعی دارد.
توضیح آنکه: انسان موجودی است اجتماعی که میبایست در کنار دیگران زندگی کند ولی حس خودخواهی و خوددوستی، هر فردی را وامیدارد که از هر کس و هر چیز در مسیر منافع خود بهرهگیری نموده و حقوق دیگران را پایمال کند. با توجه به همگانی بودن این حالت انسانها به طور طبیعی بر اساس ارتکاز به اینجا کشیده میشوند که در بین خود قراردادهایی را پذیرفته و همه به آنها احترام گذارند تا بتوانند به زندگی جمعی ادامه دهند.
بنابراین، قراردادها، اگرچه اعتباری و جعلی است اما بشر آنها را بر اساس واقعیتهای زندگی پذیرفته است و لذا از ارکان جامعه قلمداد میشود و زندگی اجتماعی بدون این امور اعتباری ممکن نیست. مالکیت از همین قراردادهای اساسی است که زندگی جمعی سرچشمهی جعل و وضع آن بوده است؛ زیرا در یک نمونهی ساده، انسانی که با صرف نیرو، هیزمهایی را از بیابان جمعآوری مینماید و یا با کار مداوم خود، قطعه زمینی را آباد میکند یا کلبهای برای خویش میسازد، جامعه این واقعیت را دریافته است که: همانطور که بین این شخص و زمین آباد شده و یا او و هیزمها،یک رابطهی تکوینی پدید آمده، میبایست از نظر اجتماعی نیز برای او و هیزمهایی که جمع شده و یا زمینی که احیا گردیده، ارتباط خاصی اعتبار گردد تا بتواند محصول کارش را صرف نیازهای خود نماید و یا به دیگران ببخشد و... و از تصرف و تصاحب دیگران جلوگیری به عمل آورد. در غیر این صورت اگر هر کس قادر باشد دست روی محصول کار وی گذاشته و تصاحب نماید، این جریان عمومی خواهد بود و زندگی اجتماعی و همکاری از اساس، واژگون میگردد.
این است که گفته میشود مالکیت و سایر مقررات در عین حال که اعتباری است ولی بر اساس واقعیتها، اعتبار و وضع میگردد.
با توجه به این که در شریعت اسلام تنها قراردادهایی دارای ارزش است که بر اساس دین و احکام الهی استوار باشد و مقرراتی که در روابط اجتماعی به طور ارتکازی و فطری به وجود آمده و مردم به آن پایبند هستند - با این قید که مکتب آنها را امضا کرده باشد - از ارزش برخوردار میباشد.
اصل مالکیت و بسیاری از مقررات در رابطه با مبادلات و قراردادهای اقتصادی از همین امور میباشند که در روابط اجتماعی وجود داشته و شارع با ضوابطی آن را امضا کرده است. و با توجه به این جهت میتوان این مقررات را به عنوان احکام الهی قلمداد کرد.
البته روشن است که امضای شارع و امضا نکردن آن نیز بر اساس این است که این قراردادها با مصالح خارجی انسان هماهنگی داشته باشد یا نه. ممکن است با لحاظ واقعیتها و رعایت مصالح برخی از امور را رد کرده و یا با محدودیتهایی بپذیرد.
در تعریف مالکیّت گفته شد که: رابطهای است خاص بین مال و شخص. این تعبیر خود نشان دهندهی تقسیم مالکیت به خصوصی و عمومی میباشد.
مالکیت خصوصی عبارت است از اینکه مال مرتبط با شخص یا اشخاص معیّنی باشد. بنابراین مالکیت خصوصی خود چند نوع است:
1- «مالکیت فردی»: مالکیت فردی آن است که: یک نفر مالک چیزی باشد و در آن شریکی نداشته باشد.
2- «مالکیت گروهی»: منظور از مالکیت گروهی این است که: مال به طور مشترک به افراد و جمع معینی مربوط شود مثل اینکه: گروه خاصی با هم اقدام به یک فعالیت صنعتی و کشاورزی مینمایند، نتیجه و محصول آن نیز به مالکیت مشترک و گروه درمیآید. و از آنجا که این گروه افراد معینی هستند این نوع نیز شکلی از مالکیت خصوصی به شمار میآید.
3- «مالکیت مفروز و مشاع»: همین که مالکیت خصوصی، گاهی فردی و گاهی جمعی است، این موضوع سبب میشود که مالکیت به مفروز و مشاع نیز تقسیم گردد؛ وقتی یک نفر مالک تمام شیء (خانه و ...) باشد مالکیت او را «مفروز» گویند و این در مقابل مالکیت مشاع است که افراد با هم سهیم و شریک هستند و خود به خود سهم افراد درهم است. این شرکت سبب میشود مالکیت را «مشاع» گویند. البته شرکت در یک مال، گاهی به صورت شرکت «مشاع» است و گاهی «کلّی فی المعین» که این دو از نظر حقوقی متفاوت است. برخی از تفاوتها در بحث خمس تحت عنوان «شرکت جامعه در عین اموال» از بحث «مشاع» تفاوت میکند.
در فقه اسلامی در رابطه با مالکیت میخوانیم: «مالکیت رابطهای است اعتباری بین مال از یک طرف و بین شخص (حقیقی یا حقوقی) از طرف دیگر که بر اساس آن مالک میتواند هر تصرف معقولی را که مایل باشد در آن انجام دهد». سید محمد کاظم یزدی در تعریف مالکیت میگوید: «حقیقت مالکیت فقط یک اعتبار عقلایی است. عقلا چیزی را که در دست کسی قرار دارد (و متعلق به اوست) علقهای بین او و چیزی که در اختیار وی میباشد اعتبار میکنند که این رابطه، منشأ تسلط وی بر آن چیز میباشد و یا اینکه آنچه را که اعتبار میکنند عبارت است از همان تسلط» در کتاب البیع نیز آمده است: «مالکیّت، اعتباری عقلایی است که یکی از احکام آن عبارت است از قدرت بر تغییر و تحوّل آن مال»
ابتدا چندین تعریف از مالکیت را ذکر میکنیم:
آیة الله خمینی: «مالکیت یعنی اعتبار اضافه و انتساب بین شخصی که مالک نام دارد و شیئی که مملوک نامیده میشود.»
نیز عدهای گفتهاند که منشاء مالکیت در طول تاریخ زور بوده است، یعنی عدهای با زور و غلبه این رابطه را برای خود به وجود آوردهاند
چنین تحلیل و استدلالی به طور غیر مستقیم مؤید ادعاهای پیشین است. زیرا مگر نه این که میگویند عدهای زور گفته و مال دیگران را گرفتهاند، یعنی دیگرانی بودهاند و مشروعاً اموالی به آنان اختصاص داشته و در حیطهی تصرف آنان بوده و زورگویان آنها را غصب کردهاند.
نیز برخی گفتهاند میتوان این مفهوم را از این آیهی قرآن کریم هم استنباط کرد: «ان الذین یأکلون اموال الیتامی» در این آیه اضافهی واژهی «اموال» بر «الیتامی» ظهور در مالکیت دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در ماهیت مالکیت سلطه نهفته نشده است، بلکه سلطه از احکام عقلایی آن میباشد.
در رابطه با تجزیه و تحلیل این تعاریف، چند نکته را باید یادآور شد :
رابطهای که بین مالک و مال وجود دارد یک رابطهی اعتباری است. توضیح این که: پارهای از مفاهیمی که با آنها سر و کار داریم دارای واقعیت خارجی هستند مانند تسلط انسان بر خودش. انسان همینطور که هر وقت بخواهد دست و پایش را حرکت میدهد، با زبانش سخن میگوید، چشم خود را باز میکند و یا میبندد و بالاخره بر اعضا و جوارح خویش سلطه دارد. چنانکه بر ذهن خودش تا حدودی حاکم است. پس تسلط انسان بر اعضا، جوارح و ذهنیات یک واقعیت است و چیزی نیست که در روابط اجتماعی، آن را وضع کرده باشند.
اما پارهای از مفاهیم تنها ساختهی ذهن و مولود قراردادهای ااجتماعی است و صرف نظر از آن، هیچ گونه وجود فیزیکی و خارجی ندارد. قوانین و مقررات، بایدها و نبایدها و مفهوم مالکیت و حقوق از همین قبیل میباشد.
بنابر این اینکه میگوییم مالکیت رابطهای است بین مال و مالک که بر اساس آن مالک میتواند هرگونه بهرهبرداری معقولی را که مایل باشد از مال خویش بنماید، این رابطه یک قرارداد است که جامعه آن را پذیرفته است. از شواهدی که نشان میدهد رابطهی مذکور (مالکیت) واقعیت خارجی ندارد این است که: با داد و ستد و یک سلسله تشریفات کتبی و لفظی و چند برگ کاغذ، میآید و با تشریفات دیگر از بین میرود
اینکه گفته میشود مالکیت یا قوانین و مقررات، امور اعتباری هستند منظور این نیست که اینها پوچ و بیهوده میباشند بلکه برعکس، بسیاری از امور اعتباری از اساسیترین ارکان جامعه است که ریشه در فطرت انسان و واقعیتهای جامعه و احتیاجات جمعی دارد.
توضیح آنکه: انسان موجودی است اجتماعی که میبایست در کنار دیگران زندگی کند ولی حس خودخواهی و خوددوستی، هر فردی را وامیدارد که از هر کس و هر چیز در مسیر منافع خود بهرهگیری نموده و حقوق دیگران را پایمال کند. با توجه به همگانی بودن این حالت انسانها به طور طبیعی بر اساس ارتکاز به اینجا کشیده میشوند که در بین خود قراردادهایی را پذیرفته و همه به آنها احترام گذارند تا بتوانند به زندگی جمعی ادامه دهند.
بنابراین، قراردادها، اگرچه اعتباری و جعلی است اما بشر آنها را بر اساس واقعیتهای زندگی پذیرفته است و لذا از ارکان جامعه قلمداد میشود و زندگی اجتماعی بدون این امور اعتباری ممکن نیست. مالکیت از همین قراردادهای اساسی است که زندگی جمعی سرچشمهی جعل و وضع آن بوده است؛ زیرا در یک نمونهی ساده، انسانی که با صرف نیرو، هیزمهایی را از بیابان جمعآوری مینماید و یا با کار مداوم خود، قطعه زمینی را آباد میکند یا کلبهای برای خویش میسازد، جامعه این واقعیت را دریافته است که: همانطور که بین این شخص و زمین آباد شده و یا او و هیزمها،یک رابطهی تکوینی پدید آمده، میبایست از نظر اجتماعی نیز برای او و هیزمهایی که جمع شده و یا زمینی که احیا گردیده، ارتباط خاصی اعتبار گردد تا بتواند محصول کارش را صرف نیازهای خود نماید و یا به دیگران ببخشد و... و از تصرف و تصاحب دیگران جلوگیری به عمل آورد. در غیر این صورت اگر هر کس قادر باشد دست روی محصول کار وی گذاشته و تصاحب نماید، این جریان عمومی خواهد بود و زندگی اجتماعی و همکاری از اساس، واژگون میگردد.
این است که گفته میشود مالکیت و سایر مقررات در عین حال که اعتباری است ولی بر اساس واقعیتها، اعتبار و وضع میگردد.
با توجه به این که در شریعت اسلام تنها قراردادهایی دارای ارزش است که بر اساس دین و احکام الهی استوار باشد و مقرراتی که در روابط اجتماعی به طور ارتکازی و فطری به وجود آمده و مردم به آن پایبند هستند - با این قید که مکتب آنها را امضا کرده باشد - از ارزش برخوردار میباشد.
اصل مالکیت و بسیاری از مقررات در رابطه با مبادلات و قراردادهای اقتصادی از همین امور میباشند که در روابط اجتماعی وجود داشته و شارع با ضوابطی آن را امضا کرده است. و با توجه به این جهت میتوان این مقررات را به عنوان احکام الهی قلمداد کرد.
البته روشن است که امضای شارع و امضا نکردن آن نیز بر اساس این است که این قراردادها با مصالح خارجی انسان هماهنگی داشته باشد یا نه. ممکن است با لحاظ واقعیتها و رعایت مصالح برخی از امور را رد کرده و یا با محدودیتهایی بپذیرد.
در تعریف مالکیّت گفته شد که: رابطهای است خاص بین مال و شخص. این تعبیر خود نشان دهندهی تقسیم مالکیت به خصوصی و عمومی میباشد.
مالکیت خصوصی عبارت است از اینکه مال مرتبط با شخص یا اشخاص معیّنی باشد. بنابراین مالکیت خصوصی خود چند نوع است:
1- «مالکیت فردی»: مالکیت فردی آن است که: یک نفر مالک چیزی باشد و در آن شریکی نداشته باشد.
2- «مالکیت گروهی»: منظور از مالکیت گروهی این است که: مال به طور مشترک به افراد و جمع معینی مربوط شود مثل اینکه: گروه خاصی با هم اقدام به یک فعالیت صنعتی و کشاورزی مینمایند، نتیجه و محصول آن نیز به مالکیت مشترک و گروه درمیآید. و از آنجا که این گروه افراد معینی هستند این نوع نیز شکلی از مالکیت خصوصی به شمار میآید.
3- «مالکیت مفروز و مشاع»: همین که مالکیت خصوصی، گاهی فردی و گاهی جمعی است، این موضوع سبب میشود که مالکیت به مفروز و مشاع نیز تقسیم گردد؛ وقتی یک نفر مالک تمام شیء (خانه و ...) باشد مالکیت او را «مفروز» گویند و این در مقابل مالکیت مشاع است که افراد با هم سهیم و شریک هستند و خود به خود سهم افراد درهم است. این شرکت سبب میشود مالکیت را «مشاع» گویند. البته شرکت در یک مال، گاهی به صورت شرکت «مشاع» است و گاهی «کلّی فی المعین» که این دو از نظر حقوقی متفاوت است. برخی از تفاوتها در بحث خمس تحت عنوان «شرکت جامعه در عین اموال» از بحث «مشاع» تفاوت میکند.
ساعت : 2:54 am | نویسنده : admin
|
پاپو مارکت |
مطلب قبلی